پس از هفتدهه شبیهخوانی؛
استاد «مرتضی عظیمی» پیشکسوت تعزیهخوانی مازندران در گذشت +زندگینامه
به گزارش تیتر شمال؛ استاد « مرتضی عظیمی» ملقب به «گلآقا» پيشكسوت تعزيه و شبيه خوانی استان مازندران، آسمانی شد.
“گل آقا” دلباخته سیدالشهدا، طی هفت دهه تعزیه خوانی، هفت اولاد روضه خوانِ عاشق و بیش از 100 شبیهخوان را تقدیم مکتب اباعبدالله کرد.
استاد عظیمی امروز و در سن 79 سالگی پس از مدتها تحمل رنج بیماری، دعوت حق را لبیک گفت.
گفتنی است مراسم تشییع و خاکسپاری این استاد مطرح هنر تعزیه ساعت 9:30 صبح فردا جمعه 16 اردیبهشتماه از مقابل منزل این پیرغلام اباعبدالله در روستای زرویجان ساری به سمت زادگاهش روستای ولویه چهاردانگه برگزار میشود.
گلآقا عظیمی متولد سال 1323 از روستای ولویه در بخش چهاردانگه ساری بود که از سن 7 سالگی برای اولین بار تعزیهخوانی را با بچهخوانی در نقش بیبی سکینه آغاز کرد و بیش از هفت دهه، شبیهخوان مکتب اباعبدالله بود.
استاد عظیمی در شهریورماه 1399 گفتوگویی را با خبرنگار ما در خصوص زندگینامه و خاطرات هفت دهه فعالیت در هنر تعزیهخوانی داشت که در این مجال، به بازنشر این گفتوگو میپردازیم.
زگهواره تا گور تعزیهخوانم
«عشق» از پیلههای مرده هم پروانه میسازد
این تعزیهخوان پیشکسوت مازندران که حالا قدیمیترین شبیهخوان در استان مازندران است، در گفتوگو با خبرنگار بلاغ در معرفی و چگونگی ورودش به این حرفه میگوید: اینجانب مرتضی عظیمی مشهور به گلآقا عظیمی متولد سال 1323 از روستای ولویه در بخش چهاردانگه ساری هستم که از سن 7 سالگی به طور تصادفی به این حرفه مقدس مشغول میباشم.
وی افزود: در سن هفت سالگی بودم که گروهی تعزیهخوان به روستای ما آمدند و از آنجا که بچهخوان نداشتند، من داوطلب شدم و برای اولین بار تعزیهخوانی را با بچهخوانی در نقش بیبی سکینه آغاز کردم.
عظیمی خاطرنشان کرد: پس از خواندن شعرهای آیینی در زبانحال بی بی سکینه در این تعزیه، تعزیهخوانان از صدای من خوششان آمد و این آغاز راهی طولانی در غلامی آقا اباعبداالله برای من بود.
وی که دیگر نمیتواند در برابر سرازیر شدن اشکانش از پشت پلکهای بستهاش مقاومت کند، با صورتی خیس و صدای لرزانتر از دقایقی قبل، پس از چند ثانیه مکث و درنگ، با حالی منقلب ادامه داد: مادرم خطاب به امام حسین(ع) گفت: «این فرزندم نذر تو باشد و به گونهای باشد که زنده بماند و زنده ماندن این فرزندم را از شما میخواهم.»
عظیمی بیان کرد: با عنایت امام حسین(ع) من زنده ماندم، اما پس از من، 4 تا 5 فرزند دیگر مادرم، همگی فوت کردند و بدین گونه من تنها فرزند مادرم از میان 9 فرزندی بودم که به دنیا آورد و زنده ماند.
وی که حالا با حرفهایش ما را هم متاثر و منقلب کرده است، به کمی عقبتر و به خاطرات کودکیاش گریزی میزند و اظهار کرد: من از همان کودکی و زمانی که هنوز تعزیهخوان نشده بودم، با وجود اینکه سواد نداشتم، وقتی محرم میشد، پس از برگزاری مراسم عزاداری و سینه زنی در تکیه روستایمان، بچههای همسن و سال خودم را جمع میکردم، در تکیه مینشستیم و با چوب و وسایل دم دستمان، علم درست میکردیم و سینه میزدیم.
این تعزیهخوان پیشکسوت مازندران با مرور خاطراتش، شانههایش میلرزد و دقایقی آنچنان بغض گلویش را میبندد که توان سخن گفتن را از او میگیرد؛ پس از اندکی مکث، ادامه میدهد: ما در آن زمان از تکیه خارج میشدیم، به نیت زیارت در جایی جمع میشدیم، حسین حسین میگفتیم و مجددا به تکیه میآمدیم؛ همسایههای تکیه، برایمان چای و میوه میآوردند و از آن دوران به بعد، دیگر عشق به ابا عبدالله(ع) به دلم آمد و تاکنون این عشق در درونم پابرجا است.
وی در ادامه خاطراتش از سالهای نوجوانی و جوانیاش، اعلام کرد: در آن دوران که من مداحی میخواندم، مرثیه میخواندم و نوحه میخواندم، هم سن و سالانم مرا به تمسخر میگرفتند و میگفتند این چیزها اینجا مرسوم نیست که تو این کارها را میکنی و با همه این حرفها، من علاقهام به تعزیه خوانی با عنایت و توجه امام حسین(ع)، کم نشد.
این تعزیهخوان پیشکسوت مازندران گفت: بعدها که کمی بزرگتر شدم و نزدیک به ایام ازدواجم که شد، رفتم و با وجود اینکه کسی هم به من کمک نمیکرد، برخی لوازم و وسایل تعزیه خوانی تهیه کردم، نه اینکه مثل حالا باشد در حد اینکه دستمالی به سر ببندیم و عبایی که به دوش بیندازیم و حتی یادم هست که کلاه خود را هم با کاسه فلزی درست کردیم و با همین امکانات حداقلی و دم دستی، به روستاهای مجاور میرفتیم و تعزیه میخواندیم.
وی میگوید: طی این سالها نزدیک به 100 نفر آموزش دادم و به همراه من تعزیه خوانی یاد گرفتند و حالا برای خودشان تعزیه خوان هستند و در شهرها و روستاهای مازندران به اجرای این آیین مذهبی طی ایام محرم و صفر میپردازند.
این مرید و غلام آقا اباعبدالله الحسین(ع) ادامه داد: خیلی از جاهایی که برای اجرای تعزیه میرفتیم، افرادی نزد ما میآمدند و ابراز علاقه برای یادگیری میکردند، ما استقبال میکردیم، آنها را به همراه خود به تعزیه میبردیم و حالا خیلی از اینها برای خود تعزیه خوان شدند و گروه دارند و در نقاط مختلف استان مشغول اجرای مراسم هستند.
7 دهه تعزیه خوانی با 7 اولاد
این تعزیهخوان پیشکسوت مازندران بار دیگر پس از آنکه میگوید تمامی 7 پسر من تعزیهخوان هستند، بغض راه گلویش را میبندد و در ادامه با صدای لرزان میگوید: با وجود اینکه برای آنها کار گرفتم اما از کارشان دست کشیدند و به خاطر عشق و علاقه وافر، در این حرفه مشغول به فعالیت هستند.
این شبیهخوان با سابقه استان مازندران اذعان کرد: همانطور که من 7 دهه تعزیهخوانی کردم، حالا فرزندانم و حتی نوههایم همگی تعزیه خوان هستند و حالا با لباسها و تجهیزات خوب و امکانات مجهز، تعزیه میخوانند.
عظیمی با احوالی متاثر میگوید: من حالا بازنشست شدم، بیمار هستم و الآن 77 سال سن دارم و دیگر نمیتوانم با این توان جسمانی و بیماری دیگر تعزیه بخوانم؛ متاسفانه دستوپایم توان ندارد و حتی نمیتوانم راه بروم و نمیتوانم به تعزیه خوانی بروم.
این تعزیهخوان پیشکسوت مازندران با تواضع مثال زدنی، ادامه داد: ما از مسئولان، توقعی هم نداریم، الان همه چیز گران شده است و زندگی سخت شده است و شرایط برای کمک به دیگران سخت شده است.
این شبیهخوان با سابقه استان مازندران که طی این سالیان از غرب تا شرق مازندران، از روستاهای دور دست گرفته تا شهرها و همچنین در سایر استانهای کشور نظیر کرمان، تهران، مشهد، گرگان، گنبد، سمنان، دامغان و غیره، به اجرای تعزیه پرداخته است؛ میگوید: من طی این 70 سال، تشویق نامهها و لوحهای بسیاری در سوگوارهها و جشنوارههای آیینی مذهبی استانی و کشوری دریافت کردم و حالا در استان مازندران، کسی قدیمیتر از من نیست و استادان پیشکسوت و برجستهای در استان نظیر استاد حاج اکبر عابدپور از آمل، استاد مهدوی، استاد فردوسی، حاج قنبر، استاد محمود حسینی، استاد یحیی زاده بودند که به رحمت خدا رفتهاند.
عظیمی در خصوص تفاوت اجرای مراسم تعزیه میان نسل قدیم و نسل جدید میگوید: ما در گذشته بدون چشمداشت به دستمزد یا درآمدی علیرغم نبود وسیله حمل و نقل و امکانات حتی به دور دستترین روستاها میرفتیم، اما امروزه جوانان باید بانی باشد تا آنها را دعوت کند تا به اجرای مراسم بروند.
وی افزود: ما در گذشته بدون بانی هم به عشق امام حسین(ع) برای اجرای مراسم تعزیه خوانی به روستاها و شهرها میرفتیم و آن زمان که ماشین نبود، یک ماه تا دوماه از زن و بچه و خانهمان دور بودبم و این روستا و آن روستا، تعزیه میخواندیم.
این تعزیهخوان پیشکسوت مازندران به مشکلات حال حاضر این حرفه و آیین قابل تکریم اشاره میکند و میگوید: آن قبلترها ما بدون بلندگو و تجهیزات میخواندیم و خیلی هم استقبال میشد اما امروزه وقتی جوانان نسل امروز این حرفه با تجهیز برای اجرای مراسم میروند، همسایهها اعتراض میکنند و میگویند صدای بلندگو ما را اذیت میکند.
عظیمی با بیان اینکه حالا با همه پیشرفتها، تعزیه آفت زیادی دارد، گفت: متاسفانه مسئولان بالا دستی زیاد این حرفه را حمایت نمیکنند، اعتباری برای حمایت این حرفه وجود ندارد، تعزیه و تعزیهخوانان را دوست دارند اما آن چنان که باید حمایت نمیکنند، آنها مراسمات تعزیه خوانی را تبلیغ نمیکنند، در تلویزیون اعلام نمیکنند که در فلان تاریخ در این شهرستان، تعزیه برگزار میشود، آموزشی برای علاقمندان جوان وجود ندارد و در واقع همکاری شاید و باید انجام نمیشود.
وی در پاسخ به این سوال که شما طی اینسالها که در نقشهای گوناگونی از ائمه اطهار (ع) تعزیه اجرا کردید، کدام تعزیه خوانی را بیشتر علاقه دارید؛ اعلام کرد: من علی اکبر (ع) میخواندم، بعدها حضرت ابوالفضل(ع)، حر و مسلم بن عقیل و امام حسین(ع) را هم خواندم، اما بیشتر از همه به تعزیه خوانی حضرت ابوالفضل (ع) و امام حسین(ع) علاقه و کشش قلبی دارم.
خاکتان طعم عسل داشت، نمک گیرم کرد!
عظیمی که طی عمر 77 ساله خود برای یک بار مشرف به زیارت قبر امام حسین(ع) و علمدارش ابوالفضلالعباس(ع) شده است؛ از سفر کربلا به ما گفت: پس از مشرف شدن به کربلا، هر چند لباس تعزیه نپوشیدیم اما در بینالحرمین هم تعزیه خوانی کردم.
وی افزود: پس از زیارت وقتی به هتل میآمدیم و موقع استراحت میشد، دلم طاقت نمیآورد و دوباره به حرم میرفتم و در کنار قبر امام حسین(ع) آرام میگرفتم.
باید بگوییم امام حسین (ع) و یاران با وفایش مهمترین و بهتر است بگوییم تنها دلیل اجرای تعزیه است؛ اما فیالحال باید بگوییم در عرصه تعزیه که یک هنر ارزشی و برگرفته از آیینهای کهن بومی این دیار است که بر اساس اعتقادات مذهبی اسلامی بنیان گذاری شده است، افسوس چند سالی است که دچار آسیبهای جدی و بیمهریهای مدیران و دستگاههای متولی است.
تعزیه در بین هنرهای آئینی، از جمله هنرهایی است که نمایش آن، در سرزمین ما، از پیشینهای کهن و افتخار آمیز برخوردار بوده و درطول اعصار و قرون، با تمام دشواریها و مشکلاتی که بر سر راه آن وجود داشته، توانسته راه خود را به سوی آینده بازگشاید.
نمایش ایرانی تعزیه به سبب ماهیت خاص خود در طول سدههای متمادی گرایشی مردمی داشته و هنرمندان این رشته اغلب از میان مردمان کوچه و بازار و بصورت خودجوش بودهاند؛ اما با همه تلاشهای تعزیهخوانان برای احیای این هنر معنوی و آیینی، به نظر میرسد هنوز تا نقطه مطلوب راه درازی در پیش است.
باید بگوییم بقای هنر شبیه خوانی نیازمند توجه و بررسیهای دقیق و موشکافانهای است تا نقاط ضعف و قوت آن آشکار شود، با تکیه بر اراده مصمم هنرمندان این رشته و پشتیبانیهای جدی همراه با برنامهریزیهای بلند مدت و مناسب مسئولان امر، این هنر مذهبی آگاهانه و پویا میتواند به راه خویش ادامه دهد.
و من در راه بازگشت به این میاندیشم: 7 سالگی، 7 اولاد، 7 دهه تعزیه خوانی، 77 سال زندگی پر برکت و …
روحش شاد و یادش گرامی
مجتبی قربانی
انتهای پیام/
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰